معنی گردش و سیاحت

حل جدول

گردش و سیاحت

سیر، سفر، تماشا، جهانگردی


سیاحت

جهانگردی، گردشگری، سفر، گردش، سیر

لغت نامه دهخدا

سیاحت

سیاحت. [ح َ] (ع مص) سیر کردن. رفتن بر زمین. (غیاث) (از آنندراج). گردش. بگشتن. (نصاب الصبیان). رفتن در زمین. (دهار). سفر و سیر و گردش در روی زمین از شهری بشهری رفتن. مسافرت. زیارت. جهان گردی. جهان پیمایی. کیهان نوردی: تنی چند از روندگان متفق سیاحت بودند و شریک رنج و راحت. (گلستان).
- امثال:
هم سیاحت است هم تجارت.
- سیاحت کردن، گردش کردن. سیر نمودن. جهانگردی کردن:
اگر پارسایی سیاحت نکرد
سفرکردگانش نخوانند مرد.
سعدی.


سیاحت نامه

سیاحت نامه. [ح َ م َ / م ِ] (اِ مرکب) کتابی که در آن سرگذشت سیاحت را نوشته باشند. (ناظم الاطباء).


گردش

گردش. [گ َ دِ] (اِمص) گردیدن که چرخ زدن است. (برهان) (آنندراج). سیر. حرکت دورانی. دور زدن:
به یک گردش به شاهنشاهی آرد
دهد دیهیم و طوق وگوشوارا.
رودکی.
فاخته گون شد هواز گردش خورشید
جامه ٔ خانه به تبک فاخته گون شد.
رودکی.
مکن امید دور و آز دراز
گردش چرخ بین چه کرمند است.
خسروی.
از این زمانه ٔ جافی و گردش شب و روز
شگرف گشت صبور و صبور گشت شگرف.
کسایی.
گر ایدون که بر ابر ساید سرم
هم از گردش آسمان نگذرم.
فردوسی.
دگر گفت کز گردش آسمان
پژوهنده مردم شود بدگمان.
فردوسی.
گشته از گردش این چنبر دولابی
رخ او چون رخ آن زاهد محرابی.
منوچهری.
چو گردش های گردون را بدیدند
ز آذرماه روزی برگزیدند.
(ویس و رامین).
خزان و زمستان تموز و بهار
همه ساله در گردشند این چهار.
اسدی.
به سنگ آسیا ماند به گردش
فروآید همی چون سنگ بر سر.
ناصرخسرو.
اگر ز گردش جافی فلک همی ترسی
چنین بسان ستوران چرا همی خفتی.
ناصرخسرو.
مسعودسعد گردش و پیچش چرا کنی
در گردش حوادث و در پیچش عنا.
مسعودسعد.
تا کی ز گردش فلک آبگینه رنگ
بر آبگینه خانه ٔ طاعت زنیم سنگ.
سوزنی.
بهر گردشی با سپهر بلند
ستیزه مبر تا نیابی گزند.
نظامی.
از این گردنده گنبدهای پرنور
بجز گردش چه شاید دیدن ازدور.
نظامی.
بیغرض نبود به گردش در جهان
غیر جسم و غیر جان عاشقان.
مولوی.
گردش اورا نه اجر و نی عقاب
کاختیار آمد هنر وقت عتاب.
مولوی.
هرگز از درد زمان ننالیده ام و روی از گردش آسمان در هم نکشیده... (گلستان). عجب تر آنکه زاغ هم از مجاورت طوطی بجان آمده بود و لاحول کنان از گردش گیتی همی نالید. (گلستان).
سیر سپهر و دور قمر را چه اختیار
در گردشند بر حسب اختیار دوست.
حافظ.
|| حرکت:
پامال ز یک گردش مژگان تو گردم
مپسند که محتاج به جولان توگردم.
میرزا رضی دانش (از آنندراج).
به یک کرشمه جهانی اسیر درد نماند
به گردش نظر او ز روزگار چه نیست.
قاسم مشهدی (ازآنندراج).
|| تصریف.صرف. صروف دهر. تحول:
دلش شادمانه چو خرم بهار
تن آزاد از گردش روزگار.
فردوسی.
بپرسید و بگرفتش اندر کنار
ز فرزند و از گردش روزگار.
فردوسی.
سیاوش بنالید بر کردگار
که ای برتر از گردش روزگار.
فردوسی.
نه رنگ اوتباه کند تربت زمین
نه نقش او فروسترد گردش زمان.
فرخی.
چو میروک را پاک گردد هزار
برآرد پراز گردش روزگار.
عنصری.
به فرمان وی است سبحانه و تعالی گردش اقدار و حکم او راست. (تاریخ بیهقی).
برآرد جهان سرکشان را ز کار
کند نرمشان گردش روزگار.
اسدی.
تاروز و شب آینده و رونده است از گردش حالها شگفت مدار. (قابوسنامه). و گردش زمان، عیش ربیع او را به طیش خریف مبدل نکند. (گلستان). || تغیر. (برهان) (دانشنامه ٔ علایی):
چشم بیمار کجا ذوق عیادت دارد
گردش رنگ بود گردش بالین امشب.
عبداللطیف خان (از آنندراج).
|| جریان. سیلان:
ز کشته پشته ای شد زعفرانی
ز خون رودی به گردش ارغوانی.
(ویس و رامین).
|| پیچ و خم. شکن: و صورت دیگر [از صور فلکی] نهر است سی وچهار کوکب است، شکل جوئی باریک با گردشهای بسیار. (جهان دانش). || آب گردش، تقسیم آب در هفته یا ماه. || تفرج و تفریح. رجوع به گردش کردن شود.

فرهنگ عمید

سیاحت

گردش کردن در شهرها و کشورهای مختلف، جهانگردی،
تماشا کردن،


گردش

چرخ زدن چیزی به‌ دور خود،
راه رفتن به ‌قصد تفرج،
جریان،
جابه‌جایی،
* گردش دادن: (مصدر متعدی) گرداندن کسی یا چیزی در جایی،
* گردش کردن: (مصدر لازم)
دور زدن،
تفریح کردن، گشتن،

فرهنگ معین

سیاحت

(مص ل.) گردش کردن، گشتن، (اِمص.) جهان گردی. [خوانش: (حَ) [ع. سیاحه]]

فرهنگ فارسی هوشیار

سیاحت

‎ (مصدر) گردش کردن در شهر ها و کشور های مختلف، (اسم) جهانگردی.

مترادف و متضاد زبان فارسی

سیاحت

تماشا، سفر، سیر، گردش، جهانگردی، گردشگری، آفاق‌پویی


گردش

پرسه، پیک‌نیک، تفرج، تفریح، سیاحت، گشت، هواخوری، جولان، حرکت، دور، دوران، سیر، تغییر، دگرگونی


سیاحت کردن

جهان‌گردی کردن، گردشگری کردن، آفاق‌پوییدن، آفاق‌پویی کردن، سیروسفر کردن، نگاه کردن، دیدن، گردش کردن

فارسی به عربی

سیاحت

جوله، رحله، سیاحه

فارسی به ایتالیایی

سیاحت

escursione

gita

معادل ابجد

گردش و سیاحت

1009

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری